چکیده ای از ضرب المثل های ایرانی
پسر خاله ، دوست دیزی!
پز عالی، جیب خالی!
پشت تاپو بزرگ شده!
تاپو ظرفی است از گل چون خمره که در آن آرد و گندم و خرما ذخیره کنند.
پیاز هم خودش را داخل میوه ها کرد!
پیاده شو با هم بریم!
پا را به اندازه گلیم خود باید دراز کرد!
پایان شب سیه سپید است!
پول است نه جان است که آسان بتوان داد!
پول دارها با کباب، بی پول ها بوی کباب!
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوب است.
پله پله رفت باید به سوی بام.
پایین پایین ها جاش نیست ، بالا بالاها راهش نیست!
پیش قاضی و ملق بازی؟!
پیش از آخوند به منبر نرو!
پس از چهل سال چارپا داری، الاغ خودش را نمی شناسد!
پس از قرنی شنبه به نوروز می افتد!
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند!
پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش ، نخوانش پسر!
پی خر مرده می گردد تا نعلش را بکند!
پوست خرس نزده را می فروشد!
پول پیدا کردن آسان است اما نگهداری اش مشکل است!
پنجه با شیر زدن و مشت با شمشیر، کار خردمندان نیست!
پیش دیوار آنچه می گویی هوش دار تا نباشد در پس دیوار موش!